در بهمن ماه سال ۹۸ و پیش از انتخابات مجلس شورای اسلامی به بهانه شرکت در گفتگویی متنی آماده کردم دربارهی رابطه فرهنگ و مجلس (که به بهزودی اگر فرصت کنم، بعد از کمی ویرایش متن آن را منتشر میکنم). در آن نوشته مفصل به نقش قانونگذاری در توسعه فرهنگی و ارتقای فرهنگ عمومی پرداختم. یکی از نکاتی که شاید از چشم مسئولین دور مانده یا به آن توجهی نمیکنند بحث ارزشمندی فرهنگ و اقتصاد فرهنگ است. اگر قانون درست و صحیح تنظیم شود و نظارت صحیح هم بر آن باشد، ارزش و فایدهی فرهنگ هم نمود بیشتری پیدا میکند و ملموستر خواهد بود؛ هم برای مردم و هم برای مسئولین.
مبنای دولتها برای توجه به عرصهها مختلف (البته آنچه که در عمل بوده) نفع و سود در جنبههای قدرت و مادیت است؛ یعنی همان ارزشافزوده و پولآوری! (البته برای برای نظام جمهوری اسلامی ارزش مادی و فدا کردن همهچیز برای آن نباید اولویت اول باشد و شایسته نیست!). در اینصورت که (متأسفانه دچار آن هستیم) کمتر به اصول، ارزشها و آرمانها غیرمادی و نرم توجه و پرداخته میشود. البته باید گفت که فرهنگ به خودی خود، هم ارزش است و هم ارزشآفرین. ولی اینجا قصد دارم نظر مسئولینی که همه چیز را نفتی میبینند و دلشان میخواهد (با رویکرد متمرکز و دولتیکردن همهچیز) زود و زیاد پول و قدرت و وجاهت به دستآورند، به مسألهی مهمی جلب کنم که هم در جنبهی مادی و هم در جنبهی فرهنگی قدرتآفرین و ارزشآفرین است.
با نگاهی به حوزهی فرهنگیِ برنامه ششم توسعه در مییابیم که نگاه متفاوتی در حوزهی فرهنگ نسبت به دیگر برنامههای توسعه به چشم میخورد. این نگاه، فعال کردن اقتصاد فرهنگ و به دنبال آن استفاده از ظرفیتهای درآمدزای این حوزه برای اقتصاد ملی است. یکی از عرصههای مورد توجه آن هم گردشگری است. البته بماند که در همان لایحهی قانون ششم توسعه، دقیق و روشن دربارهی گردشگری توضیحی داده نشده است و به عبارتی آنچه که به عنوان برنامهی ششم توسعه در حوزهی فرهنگ مطرح شده، مجموعهای از مجوزها و حمایتهایی است که از سوی دولت و مجلس پیشنهاد شده و به تصویب نهایی رسیده است!
اما فارغ از کلیت و کیفیت اجرای برنامه ششم توسعه، دربارهی نتیجهی نگاه و عملکردی که مسئولین نسبت به مسألهی گردشگری داشتند باید گفت که اگر ناشی از بیعرضگی نباشد حتماً ناشی از غفلت است!
البته همیشه اولین نقدی که در زمینهی توریسیم به مدیریت مسئولین وارد است بحث ضعف قوانین و نبود زیرساختها برای پذیریش گردشگر از دیگر کشورهای جهان است و بسیاری هم اولین معضل و مانع را دین و پایبندی به شرع میدانند! اما نکتهای که لازم است بیان شود این است که اینبار از سرمایهگذاری روی زیرساختها موجود صحبت میکنیم.
مورد جدیدی که چند سالی است در صنعت گردشگری، سریعاً در حال رشد است، گردشگری حلال است. گردشگری حلال، محصول جدیدی از صنعت گردشگری است که سازمان گردشگری جهانی هم آنرا به رسمیت شناخته است. کشور ما برای هر گردشگری که جذاب نباشد، با جاذبههای فرهنگی و مذهبی و جغرافیایی و تاریخی فراوانی دارد، برای جمعیت ۸/۱ میلیاردی مسلمانان و حتا آیینها و دیگر ادیان منطقه بسیار جذاب است. از طرفی موقعیت استراتژیک کشور و همسایههای متعدد مسلمان در کنار افت شدید ارزش پول ملی و افزایش ارزش دلار برای هر صنعتی که بد شده باشد برای این عرصه و جذب گردشگر خارجی یک فرصت کمنظیر است. اما چرا نمیتوانیم این همه فرصت خوب را کنار هم قرار داده و چرخ صنعت گردشگری حلال را به گردش درآوریم؟ برای نمونه شاید جالب باشد که بدانید بیش از ۳۰ درصد از گردشگران دنیا را مسلمانان تشکیل میدهند و کشور آمریکا هم چیزی معادل ۱۴۰ میلیارد دلار (فقط در سال ۲۰۱۳) از گردشگری حلال ارزش مالی بهدست آورده است که طبق نظر کارشناسان انتظار میرود تا سال ۲۰۲۱ به ۱۹۲ میلیارد دلار برسد!
برآورد میشود که ایران اسلامی میتواند با سرمایهگذاری بر روی زنجیرهی ارزشی که در گردشگری حلال وجود دارد؛ از صنعت غذای حلال، هتلداری حلال، حملونقل و لجستیک حلال گرفته تا گرفته تا فضای مجازی و سرگرمیهای حلال (که تجربهی امتحانپس دادهی شهربازیهای معارفی در مشهد و قم هم پیشروی ماست) و… سهم قابل توجهی از تولید ناخالص ملی را با ارزشافزوده این صنعت پوشش دهد. تاجایی که پیشبینی میشود اگر دولت بتواند ماهانه ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار بشکه نفت در روز بفروشد میتواند در سال درآمد ارزی معادل ۱۸ میلیارد دلار کسب میکند اما اگر ۲۰ میلیون گردشگر جذب کند درآمدی دو برابر این رقم را به دست خواهد آورد.
در آینده بیشتر درباره گردشگری حلال و ارزشآفرینی فرهنگی آن خواهم نوشت.
به دلیل گذشت زمان از آماده سازی این یادداشت متأسفانه ارجاعات دقیق و منابع اطلاعات یادشده موجود نبود.
ثبت دیدگاه