بخوانید: چرا این کتاب مهم است؟
فیشهای جلسه هفتم سلسله جلسات استاد سید علی حسینی خامنهای، مشهد مقدس – مسجد امام حسن مجتبی علیهالسلام، رمضان المبارک ۱۳۵۳ شمسی:
- الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم. اطمینان یعنی حالت طمأنینهی دل. حالت آرامش روح و قلب. یعنی چه آرامش؟ آیا آرامش به این معناست که روح ما هیچگونه تحرکی و تلاشی نداشته باشد؟ آرامش به این معنا که در حالت نیمهخواب و نیمهبیهوشی باشد دلِ ما؟ نه. بلکه آرامش در مقابل دغدغه و اضطراب و تشویش…
- اطمینان یعنی میداند که او پیش خواهد برد، او نمیهراسد، دل و روح آرام است. مثل یک کشتی که با وزن زیاد روی دریای آرامی در حال حرکت است. غیر مطمئن مثل قائق کوچکی است و مثل تخته پارهای است که بر روی یک رودخانه متلاطمی در حال حرکت است! این دو نوع جور روحیه است
- ترسها و طمعها انگیزههایی است که انسان را از حرکت باز میدارد. ترسها را که بشکافیم مقولههای دیگر پیدا میشود، طمعها را که بشکافیم دهها مقوله دیگر پیدا میشود؛ راحتطلبیها، عافیتطلبیها، فرصتطلبیها و…
- حالا یک رهرویی را در نظر بگیرید که بالاخره ریسک کرده است، پا در این راه گذاشته و در حال حرکت است اما آیا آن مزاحمهایی که نمیگذاشتند وارد این راه بشود از میان رفتند؟ نه. انسان مطمئن وقتی وارد شد برای خود یک انگیزهای بوجود میآورد که او را از انگیزههای کوچک غافل میکند. یک جاذبه و کششی دل او را میکشاند که جاذبههای کوچک، جاذبه فرزند، جاذبه زن، جاذبه زندگی، جاذبه پول، جاذبه مقام و جاذبه جان در مقابل آن جاذبه بزرگتر پوچند، هیچند، نابودند و موثر نیستند
- آنکسی میتواند راه خدا را تا آخر بپیماید و به سرمنزل و هدف مقصود نائل آید، که مطمئن باشد حالت اطمینان و سکون در او باشد. اطمینان به این معناست؛ یعنی جاذبهای او را بکشاند. جاذبهی ایمان، جاذبهی علاقه به خدا، جاذبهی علاقه به هدف، آنچنان او را مجذوب کند و بهسوی خود بکشاند که همهی جاذبههای دیگر برای او هیچ و پوچ و مسخره بیایند.
- پس اطمینان یعنی آرامش دل انسان، دل آرام باشد. یعنی چه دل آرام باشد؟ نه اینکه بیتحرک باشد و پیش نرود و پیشرفت نداشته باشد؛ یعنی جاذبههای گوناگون آن را به این سو و آن سو نکشاند. اسباب زحمت او نشود. عشقها و هواها و هوسها هر کدام در او حکومت نکند بلکه سنگینیِ بار ایمان، آرام و مطمئن، اما با سرعت هر چه تمامتر بهسوی مقصود انسانیت و خلقت حرکت کند.
- مسأله بعدی امن است البته پیداست که اینجا مراد از امن، امنِ روحی است، نه امنِ اجتماعی. این امن یعنی امنِ روحی، نداشتن تزلزل، اضطراب و بیم، هراسمند و هراسناک نبودن.
- نماز، کپسول ذکر خداست.
- بزرگترین خاصیت نماز این است. یاد خدا و توجه و شناخت خدا، یکی از خواص مهمش این است که این دل را از اضطرابها، وسوسهها و جاذبههای گوناگون، در همه کاری باز میدارد و دل، آرامش پیدا میکند.
- نوید چهارم ثمربخش بودن است. یکی از چیزهایی که راهروِ راهِ هدف و مقصود، اگر داشته باشد، بهتر میتواند حرکت کند و احتمال رسیدنش هست و اگر نداشته باشد، کندتر حرکت میکند و احتمال نرسیدنش هم زیاد است، این است که کار خود را ثمربخش بداند یا نداند. اگر ثمربخش دانست این راه را؛ حرکت خود و کار خود و گام خود را، احساس کرد که این از بین نمیرود، عملش ضایع نمیشود، بر این حرکت و بر این گام، یک اثری مترتب میشود، هر حرکت او یک موجی را ایجاد میکند که او را بیشتر به منزل میرساند.
- مؤمن کار خودش را ثمربخش میداند و قرآن این را به او آموخته است.
- وقتی که مسلمانها در مکه بودند، رو به کعبه نماز میخواندند وقتی آمدند به مدینه، رو به بیتالمقدس نماز میخواندند؛ به دستور پروردگار البته. همان کاری که یهودیها هم میکردند. چندی گذشت و آیه نازل شد که برگرد به طرف کعبه، مسجدالحرام. و مسلمانها بنا کردند به آن طرف نماز خواندن.
- آیه میگوید خواستیم با این کار آزمایشی از شما به عمل بیاید… ما خواستیم یک سنت آبا و اجدادی را موقتاً از شما بگیریم و ببینیم چقدر حاضرید برای خاطر خدا سنتها را زیر پا بگذارید… نه اینکه خیال کنید نمازهایی که در مدتی که در مدینه بودید و اوایل، رو به بیتالمقدس خواندید، این نمازها را ما به هیچ میگیریم، قبولشان نداریم، قبلهی بیتالمقدس، قبلهی باطلی بود، نه، نخیر. کارهایی که کردید، همهاش در همهی مراتب، مورد قبول است. تلاشهای شما و سعیهای شما مؤمنان، هم در مورد قبله و هم بهطورکلی، مورد تصدیق و تأیید و مورد پاداش و سپاس خداست… خدا هرگز ایمان شما را ضایع نمیکند.
ثبت دیدگاه