بخوانید: چرا این کتاب مهم است؟
فیشهای جلسه سوم سلسله جلسات استاد سید علی حسینی خامنهای، مشهد مقدس – مسجد امام حسن مجتبی علیهالسلام، رمضان المبارک ۱۳۵۳ شمسی:
- فرق میان رهبران الهی و رهبران سیاستمدار جهانی اینجاست که رهبر الهی مانند راهروی این راه به آنچه میگوید، به گامی که بر میدارد، با همه وجودش صمیمانه مومن است. درحالیکه سیاستمداران عالم احیاناً سخنان زیبایی و بیانات دلکش و شیوایی ممکن است داشته باشند اما به آنچه میگویند ایمان -یا ایمان به قدر لازم- ندارند.
- پیغمبران خدا به آنچه گفتهاند با تمام وجودشان مومن بودند. معنی ندارد که من پای قله کوه بروم و بخوابم! عطش تمام وجود مرا بپژمرد و بیافسرد. بعد به شما بگویم آقایان آن بالای کوه یک آب خوشگواری هست بدوید، زود باشید شتابان باشید سارعوا، سابقوا بعد خودم از اینجا جنب نخورم. حق دارند همه بگویند اگر راست میگفتی و از وجود چشمه گوارایی خبر میداشتی خود تو که از تشنگی داری میسوزی، خودت حرکت میکردی، پس دروغ میگویی و معتقد نیستی به آنچه میگویی!
- ایمان یعنی باور و قبول و پذیرش با تمام وجود. نشانه باور داشتن این است که خود در پیشاپیش راه حرکت میکند و گام برمیدارد.
- ایمان یعنی به وضوح مطلب را پذیرفتن و قبول کردن و دنبال یک جاذبه حرکت کردن! اگر این جاذبه در مکتب دین و قرآن نباشد و دل تو را تسخیر نکرده باشد -یعنی اگر ایمان در دل نباشد- این دل مرده است، زنده به نور اسلام نیست!
- ایمان دو جور است! یک جور ایمان مقلدانه، یکجور ایمان متعصبانه! چون پدران و بزرگتران باور کرده بودند ما هم باورد کردیم! چون در کتاب اینجور گفتند ما هم اینجور میگوییم! ولو دلیل بیاوری حرف تو را قبول نمیکنیم! اگر بپرسی از کجا گفتی پیغمبر اسلام به حق است هیچ نمیداند! ایمان هم دارد به حقانیت پیامبر اما این ایمان چشم بسته به دست آمده
- ایمان متعصبانه مثل همین ایمان مقلدانه است. چون دین اسلام چنین میگوید این درست است و چون ادیان دیگر میگویند غلط است. چون فلان عمل را ما مسلمانان انجام میدهیم درست است و چون دیگران آن عمل دیگر را انجام میدهند غلط است! به این هم ایمان دارد! اما متکی به دلیل نیست و فقط از روی تعصب است یعنی جانبداری بدون دلیل و از روی احساس نه از روی منطق!
- ایمان وقتی از روی تقلید و تعصب بود زائل شدنش هم به آسانی خود ایمان تقلیدی آسان است! همانطور که بچه بدون هیچ زحمتی و شاگرد بدون هیچ تلاشی از پدر و مادر و یا اولیای مدرسهاش یک ایمانی را مفت گرفت، به همین صورت هم دزدان ایمان آن را از او مفت میگیرند!
- هستند آنهایی که به یک چیزهایی به صورت یک ایمان کوری عقیده دارند! البته که به مجلس روضه میرود، البته که به نماز جماعت میرود اما چون از روی منطق و آگاهی و شعور و درک نیست خیلی آسان حاضر است مسجد را هم به آتش بکشد امام حسین(ع) هم را هم پامال کند و برای آنچیزی که برایش ارزش دارد همه اینها را فدا کند کما اینکه میکند!
- خوشا به حال کسانی که ایمان خود را از روی آگاهی و درک و شعور و از روی فهم انتخاب میکنند. سیل میآید درختان تناور را میبرد اما آن گیاهی که اگرچه باریک و نازک و لطیف است اما ریشهاش دوبرابر خود در زمین است، او میماند! آنچه که از بنیان است زائل شدنی نیست…
- آن ایمانی که فلان مرد مسلمان دارد و برای نگه داشتنش باید بگوییم فلان روزنامه را نخواند، فلان کتاب را نخواند، با فلان کس حرف نزند، سرما و گرما نبیند و آفتاب و مهتاب نبیند تا بماند این ایمان متأسفانه نخواهد ماند! ایمانی لازم است که آنچنان آگاهانه انتخاب شده باشد که در سختترین شرایط هم از او گرفته نشود!
- اگر بخواهیم ایمانها زائل نشود و آگاهانه باشد باید دائما آگاهی بدهیم به آن کسانی که میخواهیم مومن باشند! از چشم و گوش بسته ماندن اینها لذت نبریم!
- قرآن میگوید «در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانههایی است»؛ برای گیجها، برای بیهوشها، برای آنها که نمیاندیشند!؟ ابدا! «برای خردمندان». آنکه دارای خرد و نیروی فهمیدن است! اینها همه مردمند درصورتی که فکر و هوششان را به کار اندازند! و الا خردمندان از اول ولادت با آرم مخصوصی جدا نشدند که بگوییم ما جزو آنها نبودیم!
- اگر مردم معمولی بخواهند خردمند را معرفی میکنند میگویند خردمند کسی است که در همه امور زندگیاش پیشرو است و هیچوقت سرش کلاه نمیرود! در کاسبیها، در سیاستبازیها و… همه جا دست او روی دست حریفهاست! قرآن چون هیچ یک از این بازیگریها را قبول ندارد چون ارزش واقعی را برای انسان اتصال و ارتباط با خدا میداند خردمند را به اینصورت معرفی میکند: «کسانیاند که یاد میکنند خدارا در حال ایستاده، در حال نشسته و در همه حال…»
- این به یاد خدا بودن به معنای یک حالت عرفانی خلسه آمیز درویش مأبانه نیست! نه! به یاد خدا بودنی فعال! به یاد خدا بودنی که عملی محسوب شود! چطور؟ «میاندیشند در آفرینش آسمانها و زمین…»
- هر ایدئولوژی زندگیساز، نقطه اساسیاش این است که من اینجا برای کاری هستم! اگر معتقد به خداست میگوید من را برای کاری آوردند. «پروردگار ما تو این همه غوغا را به پوچی نیافریدی و تو از کار بیهوده منزهی» پس من مسئولیتی دارم! در این نظم عجیب جایی هم من دارم که اگر آنجا را به صورت درست و صحیح و آن عمل را به صورتی که تو خواستی انجام ندهم، آن نظم را خراب کردم!
- خدای متعال ایمان ناآگاهانه را قبول ندارد و ارزشی برای آن قائل نیست چندین جای قرآن به ایمانها کورکورانه مقلدانه متعصابه -که غالباً اینطور ایمانها آدم را با مغز به زمین میکوبند- را با شدت توبیخ میکند!
ثبت دیدگاه